حدیث روز :
پیامبر اکرم (ص) می فرماید : محبوب ترین کارها نزد خدا با دوام ترین آنهاست گرچه ا ندک باشد.


» » نگاهی به اخرین اثر ققنوس سینمای جهان:

بادیگارد

 

نگاهی به اخرین اثر ققنوس سینمای جهان:

 

اول میخواستم به" چ" یک یادداشت بنویسم.دلم ریخت.درست مثل عاشقی که سرکوچه معشوقش رامیبیند ودست پایش راگم میکند.اما بادیگارد تراژیک تراست.حال روز امروز مارابیان میکند.رفتم چیزی برای بادیگارد بنویسم.نوشتم.نوشته ای ناتمام.نمیدانم چه شد.اخر این تصوربامن بود که ممکن است به برخی بر بخورد.تااینکه اینبار تصمیم گرفتم بنویسم.ودرست مثل شهید اوینی که نقد مخلباف کرد منهم بنویسم برای ققنوس سینمای جهان.مانیزراه اوینی راادامه میدهیم.اوینی برای مایک مکتب هست.ما نه تنها از ارزشهایمان دفاع میکنیم بلکه به نقد ضدارزشها وتبیین ارزشهایمان خواهیم پرداخت.عصر تکثیر ایینگی حزب ا...درسینما بااوینی آغازشد اما پایان نمی یابد.

 

نگاهی به اخرین اثر ققنوس سینمای جهان:

 

...

بادیگارد

 نگاهی به اخرین اثر ققنوس سینمای جهان:

 

 

 

نگاهی به اخرین اثر ققنوس سینمای جهان:

 

این فیلم دراین سالها چندبار ازتلوزیون پخش شده. اینبار جمعه 10آذر 96

برای چندمین بار بادیگاردرو دیدم.

اولین بار درسینمابود.بادوستان خانوادگی

زیر گریه زدم.

نمیتوان تقدیر حاج حیدررادید وگریه نکرد.

اینجاگریه ضعف نیست.

گریه شوق است.شوق انتظار.شوق هجران.شوق وصال.

ماکجای تاریخ ایستاده ایم؟

هنوز صدای موسیقی فیلم چ در وجودم هست.

 اول میخواستم به" چ" یک یادداشت بنویسم.دلم ریخت.درست مثل عاشقی که سرکوچه معشوقش رامیبیند ودست پایش راگم میکند.اما بادیگارد تراژیک تراست.حال روز امروز مارابیان میکند.رفتم چیزی برای بادیگارد بنویسم.نوشتم.نوشته ای ناتمام.نمیدانم چه شد.اخر این تصوربامن بود که ممکن است به برخی بر بخورد.تااینکه اینبار تصمیم گرفتم بنویسم.ودرست مثل شهید اوینی که نقد مخلباف کرد منهم بنویسم برای ققنوس سینمای جهان.مانیزراه اوینی راادامه میدهیم.اوینی برای مایک مکتب هست.ما نه تنها از ارزشهایمان دفاع میکنیم بلکه به نقد ضدارزشها وتبیین ارزشهایمان خواهیم پرداخت.عصر تکثیر ایینگی حزب ا...درسینما بااوینی آغازشد اما پایان نمی یابد.

بادیگارد اما حکایتی دیگر دارد.حکایت دونوع تلقی درجامعه ما.انقلابی وتکنوکرات.بسیجی و....دیالوگ حاج حیدر بامافوقش رافراموش نکنی.الان سال چند هست؟

حاج حیدر محافظ مدیرسیاسی است که روزگاری علمی بود واکنون بعدازاتفاقی نامیمون محافظ شخصیتی علمی میشود که نمیخواهد محافظ داشته باشد.وحاج حیدر نمیخواهد بادیگارد سیاسیون باشد.چقدر اما...چقدر اگر....ماکجای تاریخ ایستاده ایم؟

طبیعی است تاریخ به یک معنی  برای همه مایکسان میگذرد امانسبت همه ماباتاریخ یکسان نیست.انسانهاهم میتوانند محیط برتاریخ باشند وهم محاط ان!انسان هامیتوانند هم درتاریخ بی سروصدازندگی کنند وهم تاریخ رابسازند!بله!

حاتمی کیا دراین فیلم کمی خسته است.ومگرنه اینکه کارگردان درفیلم حضور دارد وفیلم حاصل سیروسلوک کارگردان است.اما داستان بادیگارد تازه نیست.این داستان رامیتوان ازهمان اول تبدیل نهضت به ساختار درنگاه بازرگان به عنوان نخست وزیر وامام(ره)دید.اما امروز مجددااین پرسش مطرح میشود:ماکجای تاریخ ایستاده ایم؟!

نگاهی به اخرین اثر ققنوس سینمای جهان:

 

حاتمی کیا دراین فیلم کمی خسته است.ومگرنه اینکه کارگردان درفیلم حضور دارد وفیلم حاصل سیروسلوک کارگردان است.اما داستان بادیگارد تازه نیست.این داستان رامیتوان ازهمان اول تبدیل نهضت به ساختار درنگاه بازرگان به عنوان نخست وزیر وامام(ره)دید.اما امروز مجددااین پرسش مطرح میشود:ماکجای تاریخ ایستاده ایم؟!

حاتمی کیاازان دسته هنرمندانی است که نمیتوان برای هنراو نمره کمی قایل شد.او درست مثل زرتشت درچنین گفت زرتشت نیچه بابطن هستی وارد گفتگو شده وحکایتگر وجود گشته.پیشتر درمقالات دیگر نیز حقیر براین نکته تاکید داشت که حاتمی کیا روایتگر اصیل نمایشنامه هستی است.او هرگز تسلیم برخی امواج وفضاسازیهاوموج های موجود درسینمای جهان_چه برسد به ایران_نمیشود.او کوروساوایی است که قراراست قوم ایرانی وکوشش وجوشش تاریخی ان را درنسبت باغرب وغربزدگی وانقلاب وجان کلام حقیقت رابیان کند.فیلم مشحون است از دیالوگهایی که هرکدام میتواند ماراازحقیقت وضع کنونی عالم وایران خبردارکند.

 

 

نگاهی به اخرین اثر ققنوس سینمای جهان:

 

دختر حاج حیدر در چنبره چه تفکری گرفتار است که باوجود قهرمان دانستن پدر ازازدواج با همکار پدرامتناع میورزد؟!

انتقال حاج حیدر به بخش محافظت از یک دانشمند تشویق است یا تنبیه؟درخواست شخصی اوست یا دستوراداری؟ماکجای تاریخ ایستاده ایم؟

میتوان حاج حیدر را باشهید صیادشیرازی رقم زد.اودرکناربنی صدر هم افتخارافرید.انقلابی تکنوکراسی وبوروکراسی را دروجود خود هضم میکند حتی اگر به قیمت شهادت او رقم بخورد.حاج حیدر بارهاجانباز شده.چه درجنگ درکنار پدرمیثم دانشمند جوان ماکه هنوز حاج حیدر رانشناخته و چه دردفاع از سیاسیون.

چه بخواهیم وچه نخواهیم تفکر غیرانقلابی رابه انحامختلف میتوان دررفتاروگفتارهای اطرافیان دید.حتی همسر اینده میثم.او به تعبیر حکمای انسی خوف عافیت دارد نه خوف اجلال.کسانیکه دراین وانفسای تاریخی میخواهند حیاط خلوتی داشته باشند وزندگی کنند وکارندارند تاریخ به کجامیرود وانهاقراراست کجای تاریخ بایستند وچه کنند اگرچه اوهم ازجنس حقیقت ومادر میثم میشود.حاج حیدر درباران به دنبال میثم است.میثمی که دلش برای مادرش تنگ شده و همسراینده اش راازدست رفته تصور میکند.باردیگر باید به این پرسش اندیشید ماکجای تاریخ ایستاده ایم!

نگاهی به اخرین اثر ققنوس سینمای جهان:

 

تنهاکسیکه به این پرسش پاسخ میدهد حاج حیدراست.اما نه پاسخ نظری بلکه پاسخ او عملی است.او جنگی راگذرانده که از قافله دوستان عقب مانده واکنون در غربردگی بعدازدوران عشق خودرااسیر لباس شخصیهامیبیند.اما...امااوهمچنان درعالم شهادت است.مادر میثم زرین اینجاحضورتاریخی پیدامیکند.درست مثل هدهد درمنطق الطیرعطار.درست مثل سیمرغ برای رستم.عکسهای اتاق حاج حیدر تنهاعکس نیست.زندگی است.مرگ است.مرگهایی که زندگی مارارقم زدند.وزندگی ما؟!

زن سید میرضا میگوید من جوانی ام رابرای شوهرم وزندگیم رابرای پسرم دادم.زندگی حاج حیدر باید برای زندگی چه کسی به مرگ ختم شود.بودن یانبودن!مسیله این است!زندگی ما وزندگی دیگران!زندگی ومرگ دوروی یک سکه وجودند.

شخصيت حاج حيدر نشان دهنده يك مردجان بركف از خودگذشته وبي باك است كه نشات گرفته از تفكر انقلابي امام خميني(ره) است سربازي كه حاضراست تمام داروندارش را فداي عقايد وارمان هايش كند همانند ٢٣٠هزارمردجان بركف دوران دفاع مقدس همانند مهدي باكري ها ،ابراهيم همت ها ،مصطفي چمران ها،عباس بابايي ها،حسن باقري هاو..شهداي مظلوم امروزمدافع حرم..واقعا خواسته وميل وهدف حاج حيدرها چيست؟؟؟چه چيزي انهارا راضي ميكند؟؟به دنبال چه هستند؟؟شايد دليلش پول باشد!!!امانه وقتي كه امثال شهيدبابك نوري هريس واحمدمشلب bmvسوارراميبينم كه حاج حيدروارجان خودرابراي عقايد وارزش هاي خودمي دهندمشخص ميشود كه اين مردان به دنبال پول نبوده اند چون به تنها چيزي كه احتياج نداشته اند پول است!!ياشايد بعضي ها بگويندحاج حيدرهااز زندگي سير شده اند!!اري اين حرفهارا عوام هميشه ميزنند امانميدانند كه لذت واقعي وشيريني حقيقي همواره در زندگي حاج حيدرها جاري وساريست.انان که نه سودای نام دارند ونه دربند نان اند.

اصلي ترين وكلي ترين دغدغه حاج حيدرهاحفظ انقلاب اسلاميست كه پايه گذارش امام خميني(ره) است علمدارش سيدعلي خامنه اي است واوج شكوفايي وبه كمال رسيدنش به دست مبارك حضرت حجت(عج) است ،كه تا اين درخت به ثمرنشيند(ظهور)اين مردان بي باك ارام نميگيرندوهمواره بدنبال تحقق ارمان هاي انقلاب اند.

حاج حیدر وجود خودرانهنگی میبیند که در جوی عقل اندیشی امروز نمیگنجد.پس باید چه کرد؟درست مثل طوطی وبازرگان که درقفس  فرصت پریدن وپروازنداشت اگرچه اوازسرمیداد!

 

بازرس ویژه ازحاج حیدراستنطاق میکند.

چراشهید نشدی؟گویاحاج حیدر شهید زنده نیست.

گویاحقانیت امثال حاج حیدر تنهابامرگ بربعضی اثبات میشود.چقدر باید عده ای حقیراندیش باشند.وشاید باید برای اثبات خود شاهد حذف امثال حاج حیدر باشند!

اقای حاتمی کیا!دراین سالها بارهاوبارها من" چ" و"بادیگارد" شمارادیده ام.وگرچه مستقل اند اما درمنظومه شماحکایتگر چیز واحدی هستند.درست مثل ازکرخه تاراین، درست مثل بوی پیراهن یوسف.خالق فیلم اژانس شیشه ای،اقای حاتمی کیا!

اقای حاتمی کیاشماباسینماکاری راکردید که پیشترازشما شهید سید مرتضی اوینی ودرکنارایشان امثال شهید فرج ا...سلحشور واستاد طالب زاده کرده اند.پس شماهم چون مولانا درنی وجود دمیده اید!

 

 

ناخوش او خوش بود در جان من

جان فدای یار دل‌رنجان من

عاشقم بر رنج خویش و درد خویش

بهر خشنودی شاه فرد خویش

خاک غم را سرمه سازم بهر چشم

نگاهی به اخرین اثر ققنوس سینمای جهان:

 تا ز گوهر پر شود دو بحر چشم

اشک کان از بهر او بارند خلق

گوهرست و اشک پندارند خلق

من ز جان جان شکایت می‌کنم

من نیم شاکی روایت می‌کنم

دل همی‌گوید کزو رنجیده‌ام

وز نفاق سست می‌خندیده‌ام

راستی کن ای تو فخر راستان

ای تو صدر و من درت را آستان

آستانه و صدر در معنی کجاست

ما و من کو آن طرف کان یار ماست

ای رهیده جان تو از ما و من

ای لطیفهٔ روح اندر مرد و زن

 شماهرگز ازمیثم نزد پدرش شکایت نبردید که روایتگر رنج وتنهایی خود بوده اید.حاج حیدر !ماهم مثل تو درعالم ودراین تاریخ ایم!اماماکجاوتوکجا!؟

حاتمی کیا روایتگر وحکایتگر عالم شهادت است.عالمی که ازجماد تاانسان تجلی اسم حق اند.چه پروانه ای که بر هلیکوپتر چمران دراسمان است چه....

حاج حیدر دارد به تقدیرخود نزدیک میشود.

به قول استادم احمدعزیزی(ره) چقدر پاره اجر انداخته اند وسط هستی!همیشه عده ای هستند که سلوک ماراخراب کنند.اقای اشرفی!ماازنسل حاج حیدریم!

اگر چه امروزشماازمابالاتری اما این به معنی کوتاهی وظیفه مانبوده ونیست.اقای اشرفی ماباعشق زندگی کردیم ومیمیریم.

بله!مامتهمیم!درست مثل بزرگانیکه دردهه شصت جلوی جلادان ایستادند وامثال عده ای جای جلاد وشهید راعوض کردند.درست مثل کسانیکه شهدای حرم رامتهم به پول گرفتن ودفاع از بشاراسد کردند.عالم عالم شهادت است.حاج حیدر اماراسخ است!اودخترش رابه همکاری که میخواهد پست سازمانیش راعوض کند نمیدهد!!!او هنوز انقلابی است.اوارمانش راتازه وزنده نگه داشته.

حاج حیدر درست مثل زرتشت نیچه به سمت بطن هستی می رود.شهادت.کودکی!حیدربابا!!!

حیدربابا!!!

اکنون حاج حیدر پس ازسالهابیداری میخوابد.واقای اشرفی در تشییع او شرکت میکند وچند عکس یادگاری میگیردوبعداز ترفیع در پست سازمانی...دوباره حاج حیدرها....

اقای حاتمی کیا!شما زندگی راساختید!شمامرگ راساختید!اقای حاتمی کیا من اقای اشرفی رادوست دارم اما حاج حیدر راعاشقم!من نیز چون میثم دیرفهمیدم حاج حیدرها چقدر بزرگند اما این فهمیدن اتفاق افتاده.کمی مارادر حال خودت سهیم کن!درد تو درد جاودانگی است.

  

جان کلام اینکه اگر برخی روایتگر عدم تاریخ ماهستند حاتمی کیا حکایتگربعد  وجودی تاریخ هستی ماست.این نکته راعده ای بارفتن به شمال زمان جنگ ورفتن به جنوب توسط حاتمی کیا درکناررسیدداغشته به خونمان دیدیم وشنیدیم.ای نوشتارراباابیاتی ازمولاناخاتمه میدهیم:

گفت ای ناصح خمش کن چند چند

پند کم ده زانک بس سختست بند

سخت‌تر شد بند من از پند تو

عشق را نشناخت دانشمند تو

آن طرف که عشق می‌افزود درد

بوحنیفه و شافعی درسی نکرد

تو مکن تهدید از کشتن که من

تشنهٔ زارم به خون خویشتن

عاشقان را هر زمانی مردنیست

مردن عشاق خود یک نوع نیست

او دو صد جان دارد از جان هدی

وآن دوصد را می‌کند هر دم فدی

هر یکی جان را ستاند ده بها

از نبی خوان عشرة امثالها

گر بریزد خون من آن دوست‌رو

پای‌کوبان جان برافشانم برو

آزمودم مرگ من در زندگیست

چون رهم زین زندگی پایندگیست    

 

 اقتلونی اقتلونی یا ثقات

ان فی قتلی حیاتا فی حیات

یا منیر الخد یا روح البقا

اجتذب روحی وجد لی باللقا

لی حبیب حبه یشوی الحشا

لو یشا یمشی علی عینی مشی

پارسی گو گرچه تازی خوشترست

عشق را خود صد زبان دیگرست

بوی آن دلبر چو پران می‌شود

آن زبانها جمله حیران می‌شود

بس کنم دلبر در آمد در خطاب

گوش شو والله اعلم بالصواب

چونک عاشق توبه کرد اکنون بترس

کو چو عیاران کند بر دار درس

گرچه این عاشق بخارا می‌رود

نه به درس و نه به استا می‌رود

عاشقان را شد مدرس حسن دوست

دفتر و درس و سبقشان روی اوست

خامشند و نعرهٔ تکرارشان

می‌رود تا عرش و تخت یارشان

درسشان آشوب و چرخ و زلزله

نه زیاداتست و باب سلسله

سلسلهٔ این قوم جعد مشکبار

مسلهٔ دورست لیکن دور یار

مسلهٔ کیس ار بپرسد کس ترا

گو نگنجد گنج حق در کیسه‌ها

گر دم خلع و مبارا می‌رود

بد مبین ذکر بخارا می‌رود

ذکر هر چیزی دهد خاصیتی

زانک دارد هرصفت ماهیتی

آن بخاری غصهٔ دانش نداشت

چشم بر خورشید بینش می‌گماشت

هرکه درخلوت ببینش یافت راه

او ز دانشها نجوید دستگاه

با جمال جان چوشد هم‌کاسه‌ای

باشدش ز اخبار و دانش تاسه‌ای

دید بردانش بود غالب فرا

زان همی دنیا بچربد عامه را

زانک دنیا را همی‌بینند عین

وآن جهانی را همی‌دانند دین...    

نگاهی به اخرین اثر ققنوس سینمای جهان:

  

نگاهی به اخرین اثر ققنوس سینمای جهان:

 

 

 نویسندگان، حسین پایین محلی_مهدیاراوسطی


ارسال نظر

اطلاعات
برای ارسال نظر، باید در سایت عضو شوید.