حدیث روز :
امام صادق(ع) می فرماید : محبوب ترین برادران نزد من کسی است که عیب های مرا به من هدیه دهد.


» » سینمای انقلاب اسلامی ازآوینی تاحاتمی کیا

سینمای انقلاب اسلامی ازآوینی تاحاتمی کیا

 

درجهان وعصری زندگی میکنیم که ازان به عنوان عصر رسانه،سینمایاتصویریادکرده اند.به عبارتی جهان به تعبیرهیدگربه تصویرتنزل یافته و قوای حسی بشر برسایر ساحات وجودی او غلبه یافته.درچنین جهانی به تعبیر بودریار زندگی تلوزیونی شده و تشخیص واقعیت از غیر واقعیت سخت.تحلیل این وضعیت ازابعادوزوایای مختلفی چون روان شناسی،جامعه شناسی،فلسفی،سیاسی وحکمی قابل بررسی است.پیشتر درنوشتارهایی درحد بضاعت به تعریف سینما،ونسبت سینماباجهان کنونی وانقلاب اسلامی پرداختیم ودرادامه ازسینمای انقلاب اسلامی ونگاه شهیداوینی ،همینطور سینمای اشراقی گفتیم.دراین نوشتار برانیم درحد وسع درادامه مطالب مذکور به مصداقی بارز اشاره شود که به عنوان تراز سینمای انقلاب اسلامی میتوان به ان ذکرکرد.

...

سینمای انقلاب اسلامی ازآوینی تاحاتمی کیا

 

 

درجهان وعصری زندگی میکنیم که ازان به عنوان عصر رسانه،سینمایاتصویریادکرده اند.به عبارتی جهان به تعبیرهیدگربه تصویرتنزل یافته و قوای حسی بشر برسایر ساحات وجودی او غلبه یافته.درچنین جهانی به تعبیر بودریار زندگی تلوزیونی شده و تشخیص واقعیت از غیر واقعیت سخت.تحلیل این وضعیت ازابعادوزوایای مختلفی چون روان شناسی،جامعه شناسی،فلسفی،سیاسی وحکمی قابل بررسی است.پیشتر درنوشتارهایی درحد بضاعت به تعریف سینما،ونسبت سینماباجهان کنونی وانقلاب اسلامی پرداختیم ودرادامه ازسینمای انقلاب اسلامی ونگاه شهیداوینی ،همینطور سینمای اشراقی گفتیم.دراین نوشتار برانیم درحد وسع درادامه مطالب مذکور به مصداقی بارز اشاره شود که به عنوان تراز سینمای انقلاب اسلامی میتوان به ان ذکرکرد.

 

سینماهنری است ترکیبی وتکنولوژیک که دران اصالت باتصویراست اگرچه صدا،فیلمنامه،موسیقی و....هم وجوددارد.

 

سینماهنری است که زاییده تمدن جدید است -مدرنیته-وسابقه تاریخی نداشته لذابه دلیل تکنولوژیک بودن و ترکیبی بودن ازظرفیتهای موجود درسایرصورهنری بهره میگیردودرعین حال ماهیت خاص خودراازمنظرتاریخی وفلسفی دارد به همین دلیل سینمارامیتوان هنری مدرن وغربی خواند که به تعبیرسیدشهدای اهل قلم نمیتوان به سینمای اسلامی قایل بود چراکه سینما ماهیت خاص خود و ریشه تاریخی منحصربه فردخودراداراست.

 

سینماهمانگونه که قبلاگفته شد جهان راتصرف کرده ودرتاریخ دست برده وبه مدد تکنولوژیک بودن توانسته با انیمیشن،جلوه های بصری،بدل کاری و....حتی به تعبیر دکتر مجید شاه حسینی ساحت خیال بشر را تسخیر کند.لذا رگه های نیست انگاری رابه وجهی به واسطه ماهیت مدرن وتکنولوژیک بودن میتوان درسینما مشاهده کرد.

 

درسینماشاهد تبدیل شدن هستی به سوژه سینمایی خواهیم بود تابه نوعی مخاطب پای جعبه جادو بنشیند وسرگرم شود وازسوژه جدید لذت ببرد.اینکه کارگردانهایی چون کیارستمی میگفتند مابایادخداارام نمیگیریم بلکه باسینماارام میگیریم ریشه در نیست انگاری این هنردارد چنانکه درفیلم وسینمای خودنیز چنین است چون فیلم تصور کارگردان ازحقیقت است نه خود حقیقت.به عبارتی اثرهنری زاییده هنرمند است.

 

لذا سینمای به اصطلاح روشنفکری وقتی می خواهد به عرفان بپردازد عرفانش هم رنگ وبوی مدرن-نیست انگارانه -داردوخروجیش می شود هامون!!!

 

این درحالیست که سینمای انقلاب اسلامی هرگز اسیرفرم چون بیضایی نمیشود چراکه فرم اگرچه مهم است امااصالت ندارد.

 

واین فرم زدگی زمینه رابرای استحاله درسینما مهیامیکند چنانکه امثال مخملباف باوجود مشهوریت به سینمای حزب ا....(!!!) دربرهه ای توسط سینمابلعیده شد!

 

شهیداوینی با اشراف به حقیقت سینما ونسبت ان باعالم تلاش داشت نگاه حکمی راواردسینماکند وازاین راه سینمای انقلاب اسلامی را تولیدیاخلق کرد.سیدشهدای اهل قلم بااگاهی ازاینکه انقلاب اسلامی انقلابی است جهانی وفطرت محور که درصدد بسترسازی برای تحقق انقلاب جهانی حضرت ولی عصر(عج)هست به تلاشهای جدی وحرکت مهمی دراین زمینه دست زد که ازان به سینمای انقلاب اسلامی یاد میکنند چراکه پیشتر ازانقلاب اسلامی نگاه حکمی درسینماوجود نداشت اگر چه سینمای روشنفکری ایران سینمای ایران را درسطح جهانی برند کرده بود اما این سینما خود وجهی ازسینمای مدرن با بعد سیمای فرهنگی غرب محسوب میشد همچنانکه هامون بود یا فروشنده چنین قلمداد میشود.

 

آوینی خود حاصل انقلاب اسلامی بود لذا سینمارا ظرفی برای تبیین انقلاب دید وازاین راه بود که درسطح نظری هم به نقد سینمای روشنفکری پرداخت(مجموعه مقالات در ماهنامه سوره که بعدادرایینه جادو ج 2چاپ شد)وهم به تبیین سینمای انقلاب اسلامی(دوکتاب ایینه جادو ج یک و2)درساحت عمل نیز چنانکه در نوشتارهای دیگر اشاره شده مستندهای روایت فتح(که درقالب کتاب گنجینه اسمانی تدوین شد)وهم مجموعه مستندهای نسیم حیات،بوسنی و.....آوینی باتوجه به غایت انقلاب اسلامی وماهیت دینی ان تلاش داشت اگرنه هنروسیمای دینی اما هنر وسینمای حکمی ومعنوی انقلاب را پی ریزی کند وازسویی باتوجه به ماهیت وغایت سینماوهنرمدرن به سینمای اسلامی قابل نبود.

 

شهید اوینی با راه اندازی سوره وتیم روایت فتح به تربیت شاگردانی پرداخت که بعدا خودرا باافتخارشاگرداو واز جنس انقلاب نامیدند.کسانی چون شهریار زرشناس در حوزه تئوریک وفلسفه-که دراین جامجال پرداختن به ایشان نیست-و درحوزه عمل وسینما ابراهیم حاتمی کیا-که شهید اوینی ازایشان به عنوان ققنوس سینمای جهان یاد میکرد-که درمصاحبه باالجزیره خودراشاگرد مکتب اوینی معرفی کرده.حاتمی کیا درهمان مصاحبه عنوان کرد که ابتدااسلحه دست گرفت وسپس دوربین!و درست زمانیکه جنوب وغرب رااتش جنگ وخون دربرگرفته بودوبخشی ازخاک ما در تسخیر دشمن او به همراه تیم شهیداوینی دوربین به دست به جنوب رفتند درحالیکه عده ای به شمال!وازهمین اتفاق اینده سینمای ایران درحوزه مفهوم یامعنا مشخص شد!سینمای ان

 

سینمای انقلاب اسلامی ازآوینی تاحاتمی کیا

 

قلاب اسلامی دربرابر سینمای به اصطلاح روشنفکری!!!!

البته جادارد به مصطفی عقادو کوروساوادرشرق اشاره کرد که هرکدام درتاریخ خود کوشش هایی درخوری انجام دادند وهویت اندیشند.سینمای روشنفکری باکمی تفاوت درروش باسینمای تجاری  دنباله سینمای غرب (هالیوود)است که مابقی رابلعیده چراکه امروزغرب درسینمابالفعل شده.درشرق سینمای هند محلی هست ومصرف داخلی دارد وسینمای ایران که از دهه چهل رشد کرده بااثاری چون گاو مهرجویی وسازدهنی امیرنادری.....واکنون سینمای ما به عنوان اینده سینمای جهان میتوان نگریست،اگرچه این پرسش میتواند مطرح شود که ایامیتوان در عصرموعود به سینما قایل بود?وچرا درسینمای کنونی ما باخلا های زیادی چون مواردمذکور مواجه هستیم?بایدتوجه کردکه  سینماازاساس امرغیرواقعی است وذاتا مشخصات ماهیتی خودرادارد چنانکه دران موعود غایب است اگرچه درسینمای اخرالزمانی هالیوود هفت شاخه اخرالزمانی-اسطوره ای،دینی،طبیعی،علمی -تخیلی،تکنولوژیکی،.-وجود دارد اما انسان کامل ما نیست بلکه ابرانسان به معنای سوبژکتیویتیسم دکارتی است.یعنی همان انتی کریس.از کنستانتین تا ماتریکس،تا مردعنکبوتی و....تاترمیناتور و...

درچنین فضای تاریخی که غرب چنانکه درسطورقبل اشاره شد درسینمابالفعل شده وسینمای هالییوود سایر فرهنگهاوتاریخ هارابلعیده تنهاسینمای هند-که مصرف داخلی دارد-وایران درعرصه جهانی هستند وسینمای ایران نیز به سینمای تجارتی وروشنفکری درقبل انقلاب بودند که دربعدازانقلاب باکمی تغییرات فرمی به روندخودادامه دادند اما باظهورانقلاب اسلامی سینمای انقلاب اسلامی نیز پابه عرصه گذاشت که شهیداوینی از تئوری پردازان ان به شمار میرفت ودرادامه میتوان نام حاتمی کیارابه عنوان یک پدیده یاجریان درسینمای انقلاب اسلامی برد که دراین وجیزه به ان خواهیم پرداخت.سینمای ررسنفکری نیز باتوجه به این که مهد تاریخی ان هالییوداست باتوجه به درپیش گرفت ارزشهای غربی درحوزه تاریخی،فرهنگی،سیاسی و...همواره درجشنواره ها وفستیوالهای غربی موردحمایت امپریالیزم فرهنگی بوده است.

لازم به ذکراست سینمای انقلاب اسلامی تنهادرفرد خلاصه نمیشود.علاوه براوینی  میتوان به بزرگانی چون سلحشور،ملاقلی پور،میرباقری،مجیدمجیدی،شهریاربحرانی،ودرحوزه تاریخ معاصر محمدرضاورزی،نادرطالب زاده،ابوالقاسم طالبی،ضیاء الدین دری ،مسعودده نمکی ونسل جوانتر محمدحسین  مهدویان و....نام برد.سینمای انقلاب همچنین

درحوزه نظری سعید مستغاثی،      علی اکبرعالمیان،حسن بلخاری،شهاب اسفندیاری ،مسعودفراستی و...خیل عظیمی از کارگردانهایی که دراستانهاهستند ودرسینمای عمار ظهورکردند اما چنانکه عرض شد حاتمی کیا بک جریان یاپدیده برخواسته از مکتب هست که ازابعادسینمای جهانی نیز قابل بررسی است وبرخلاف برخی بزرگوارانی که معرفی شدند فیلمسازاست.

انقلاب،جنگ،تقابل انقلابیون وتکنوکراتها درانقلاب وتاریخ نظام جمهوری اسلامی ونهایتا شهادت انقلابیون ازمولفه های بنیادین سینمای حاتمی کیاست که درعین ثابت بودن نوع پرداخت وی به این مسایل به قدری متنوع وزیباوعمیق ودقیق است که گویا تکرارنشده.اینجامیتوان فهمید که تکرارباتکراری چقدر متفاوت است.حاتمی کیا ماهیت سینماراشناخته و ذات دوربین را میداند

تصرف درجوهره تکنیک و زیباشناسی متکی برعرفان دینی-نه خیلی غلیظ-مقوله ای است که درحوزه سینما تنها ازعهده وی برآمده-که مختص خوداوست-و به گونه ای فیلم راساخته که گویی زندگی کرده وحسن حاتمی کیادرست همین جاست:اوبرخلاف سینمای روشنفکری که باب دل ان سوی ابها فیلم میسازند فیلم نمیسازد!حاتمی کیا زندگی میسازد!او فیلمهایش رازندگی کرده وسلوکش رابرروی پرده سینماریخته!بله!حاتمی کیا نگاه وجودی خودرا درسینما ابداع میکند وکارهنرمند ابداع است!

انقلابی گری از ویژگیهای سینمای حاتمی کیاست چراکه خصیصه خودحاتمی کیامحسوب میشود.انسان انقلابی اهل معامله نیست.ارمانگراست.به سبب ارمانگرایی عملگراست.واین عین واقعیت است.واقعیت رااو می افریند نه اینکه تابع واقعیت تعریف شده باشد.سینمای حاتمی کیا سینمای منتظراست.سینمای اماده گر.سینمایی که دغدغه عبورازاکنون زدگی رادارد.سینمایی که میخواهد خودش رابه تفکر موعود گره بزند.

تنهاباتفکرانقلابی صفحه تاریخ ورق خورده وتنهاباتفکر انقلابی میتوان ازوضعیت موجود عبور وپس فردای عالم رامحقق کرد.کاری که درفیلم مهاجراتفاق افتاد....همچنانکه درفیلم چ واخرین اثر ابراهیم "بادیگارد"

انقلابی میمیرد تا ارمانش زنده باشد چراکه انسان بی ارمان انسان نیست.

 

جنگ تداوم وبسط طبیعی انقلاب است.انقلابهای جهانی باجنگهای تحمیلی بسط داده شدند چنانکه امام فرمود ما در جنگ انقلابمان راصادر کردیم.جنگ حقیقتی است انکار ناپذیر.درجنگها تمدنها جابه جا میشوند و باجنگها عصری دیگر می اید

همچنانکه شهیداوینی میگفت دهه اول انقلاب دهه عشق بود ودهه دوم دهه عقل.

تقابل انقلابیون وتکنوکراتها حکایتی است طولانی درانقلابهامن جمله انقلاب مااینت

سینمای انقلاب اسلامی ازآوینی تاحاتمی کیا

 

سینمای انقلاب اسلامی ازآوینی تاحاتمی کیا

 

قابل ارمانگرایی

واکنون زدگی ناشی از بی تاریخی شدن را میتوان در آژانس شیشه ای به حداعلای خود دید.اگرچه دربرخی اثارکارگردانهای دیگرنیزظهوروبروز داشته اما چنانکه گفتیم سینمای حاتمی کیا پدیده است ومکتبی.پیوند نظروعمل.گره خوردگی محتواوفرم.فیلم حاتمی کیا زندگی است.تقابل انقلابیگری با تکنوکراتهای غربزده را در فیلم چ هم میتوان مشاهده کرد.انجاکه امام(ره)شهید چمران رابه کردستان میفرستد وامثال بازرگان ازاوحمایت نمیکنند.

 

وشهید وصالی ازشهیدچمران میپرسد که شماسربازخمینی هستیدیاسربازبازرگان?در ذهن شهیدوصالی هم این تقابل وجود داشت وپاسخ شهیدچمران به همه ذهنیتهاپاسخ میدهد.

 

درفیلم بادیگارد دوست قدیمی حاج حیدر که اکنون مافوق اوست به او مدام گوشزد میکندکه الان ادمها وروزگارفرق کردندوبعد دوربین روی تابلوی عکسی زوم میکند...اما حاتمی کیا فرزندانقلاب وجنگ است لذا نه تکنوکراتیسم راکه استحاله شدن است میپذیردنه تسلیم ونه سکوت!شهادت!او هم نفس کسی بود که میگفت:اگرشهید نشوی میمیری!شهداازدست نمی روند به دست می ایند!....چه درمهاجر،چه در آژانس شیشه ای،چه در"چ"و چه در آخرین اثراستادحاتمی کیا شهادت منجی است وتقدیرقهرمان!برعکس سینمای هالیوود که قهرمان همه رامیکشد!اینجاهالیوود نیست که راکی پابه افغانستان بگذاردوباافتخاربرای سرمایه داری ادم بکشد.اینجا هرکجاباشد برای خداباید خون بدهی!به قول مولوی:

 

بکشدکسش نگویدتدبیرخون بهاکن....

 

اما درحوزه تکنیک وفرم حاتمی کیا رامیتوان ازتمامی کارگردانان جهان منفک کرد.بیجهت نیست که شهید اوینی اورا ققنوس سینمای جهان نامید.سینمای حاتمی کیا دراین حوزه به نحوی شمایی از  ساحت سینمای پس فرداست.حاتمی کیا -وشاید کوروساوا تاحدی-تنهاکسی است که در تکنیک تصرف میکند وتکنیک راتسلیم اراده وایمان خود میکند.واین غریب نیست.چراکه او درمکتب اوینی اموخته:انسان هم میتواند محیط درتاریخ باشد وهم محاط دران.حاتمی کیا باشناخت کامل از مکتب اوینی به خوبی دریافته که تکنیک نسبتهای گوناگونی با هستنده ها دارد.چه از حیث انسان بودن،چه از حیث فرد بودن وچه از حیث کسی خاص بودن.وانسان الهی میتواند در تکنیک تصرف کند چون هنرش رحمانی است برخلاف غرب که ماهیتش شیطانی است.درفیلم مهاجر وچ دیدیم انچه راکه دیدنی نبود!

 

دیدیم که نقش اول فیلم یاقهرمان-که مابراین باوریم که ازاین لفظ کمتراستفاده کنیم چون ماهیت این مفهوم درسینمای هالیوود مغایربانظام ارزشی ماست- نی داردو نی میزندوبه نیزارمیزند.نی خوداوست.نی حاتمی کیاست که نی وجودش رااز دم حق پرکرده.این نگاه زیباشناسانه که فرددرباران توپ وتانک و گلوله به نی وتنهایی پناه میبرد درحقیقت نقد عرفان های مدعی روشنفکری نیزهست چراکه در  جنگ ونبردبادشمن نیز میتوان اهل دل بود واین یعنی عرفان شیعی.دمیدن در نی وانتخاب نی مارابه ادبیات کلاسیکمان ومثنوی گره میزند.بیشک همه میدانیم که برای شناخت مولانامثنوی کافی بود.نه!تنهانی نامه کفایت میکرد!بازهم نه!به گمان حقیر همان بیت اول! بازهم نه!همان مصرع اول!اگرخوب دقت کنیم تنها کلمه اول"بشنو"کافی است برای هراهل دلی!

 

اصلا شناخت حقیقی عالم که از طریق دل است جزباحفظ ادب وگوش سپردن امکان پذیرنمیشود.بعدازاین شنیدن است که ساحت دیدار رخ میدهد.دراینجا نوازنده نی برعالم جنگی که دران اسلحه دشمن ظاهراغالب است غلبه میکند واین یعنی همان عصای موسی!این یعنی همان تبرابراهیم(ع).این یعنی همان اتفاقی که در طوفان شن افتاد.درادامه میبینیم که نقش اول فیلم پلاک هارا برروی پهبادی میگذارد که دچارنقص فنی شده امانهایتا پهباد پرواز میکند.گویی پلاکها حکم نفس یاخون یا انرژی راداشتند که به انسان زخمی داده شده تا توانش رابازیابد.اینجا ابراهیم در تکنیک تصرف کرده وبه ان جان انسانی بخشیده.

 

درمهاجر یک چشم مابه اسمان است ویک چشم به زمین وگوشی که منتظر دم سربازخداست دردل جنگ برای نواختن درنی.حاتمی کیا بااین فیلم فصل جدیدی درسینمای جهان گشود که از تحدیدها وارزشهای حاکم بر سینمای -مدرن وغربی-عدول کرد ومسیری راگشود که ما ان راسینمای اشراقی یا اماده گر وانتظارگر موسوم به انقلاب اسلامی میخوانیم.در فیلم"چ" نیز همینگونه است.انجا که به همراه خود که میخواست الاغ زخمی راخلاص کند میگوید مگرماخلق کردیم!?شاید نگاه متصرفانه ای که حاتمی کیا در تکنیک انجام میدهد به آغازین لحظه های فیلم برگردد.انجاکه پروانه ای بر شیشه های هلی کوپتر چسبیده!وچمران محو زیبایی ان است!اما به اومیگویند که نگاه کن وببین چه خبراست!واو مطمئن ازراهی که انتخاب کرده!یاایتهاالنفس المطمئنه!!!!

 

مردان خدااهل زندگی دادن هستند نه کشتن!وگرنه کشتن راهرجانی میتواند!انجاکه مردخدامیکشد جزبرای رضای خدانیست.چنانکه درداستان امام علی(ع)درمثنوی وقتی عمربن عبدود برصورت مبارک ایشان خدوانداخت اما فورااورانکشت.کشتن انجایی انجام میگیرد که روح مرده دشمن قابل احیانیست.

 

چمران ها مدام در جنگ اند

سینمای انقلاب اسلامی ازآوینی تاحاتمی کیا

 

!خواه اصغریااکبریاکبیر!انها درصعب ترین تاریخ هاوجغرافیاهاازعده وعده دشمن نهراسیده اند وتلاش کردند چون امام علی در جنگهاابتداجلوی خون ریزیهارابگیرند وبعد جزبرای حق شمشیرنکشیدندونکشتند.درفیلم"چ"میبینیم که چمران  بر روح تفکر تکنیکی غالب میشود ونهایتا کردستان ازاد.

 

ای شهان کشتیم ما خصم برون

 

ماند خصمی زو بتر در اندرون

 

کشتن این کار عقل و هوش نیست

 

شیر باطن سخرهٔ خرگوش نیست

 

دوزخست این نفس و دوزخ اژدهاست

 

کو به دریاها نگردد کم و کاست

 

هفت دریا را در آشامد هنوز

 

کم نگردد سوزش آن خلق‌سوز

 

سنگها و کافران سنگ‌دل

 

اندر آیند اندرو زار و خجل

 

هم نگردد ساکن از چندین غذا

 

تا ز حق آید مرورا این ندا

 

سیر گشتی سیر گوید نه هنوز

 

اینت آتش اینت تابش اینت سوز

 

عالمی را لقمه کرد و در کشید

 

معده‌اش نعره زنان هل من مزید

 

حق قدم بر وی نهد از لامکان

 

آنگه او ساکن شود از کن فکان

 

چونک جزو دوزخست این نفس ما

 

طبع کل دارد همیشه جزوها

 

این قدم حق را بود کو را کشد

 

غیر حق خود کی کمان او کشد

 

در کمان ننهند الا تیر راست

 

این کمان را بازگون کژ تیرهاست

 

راست شو چون تیر و واره از کمان

 

کز کمان هر راست بجهد بی‌گمان

 

چونک وا گشتم ز پیگار برون

 

روی آوردم به پیگار درون

 

قد رجعنا من جهاد الاصغریم

 

با نبی اندر جهاد اکبریم

 

قوت از حق خواهم و توفیق و لاف

 

تا به سوزن بر کنم این کوه قاف

 

سهل شیری دان که صفها بشکند

 

شیر آنست آن که خود را بشکند

 

چمران خداشناس وخداجووخداپرست است که ازدریچه نگاه رحمانی(نه معنای لیبرالی امروز!) وجمالی وعرفانی به هستی وهستنده هامی نگرد.درمیدان جنگ وبحبوحه زندگی ومرگ عاشقانه پرواز پروانه رامینگرد و گل وحشی را می بوید وحتی دربرابر بی قراری شهید وصالی میگوید:خمینی هم سرباز خداست!اونیز چون محمد بروجردی مسیحی است که میخواهد روح مرده برخی راجان دهداما انجاکه هدایت ممکن نیست اسلحه دریک دست ودردستی دیگر گل بادشمن میجنگد واین گونه است که حتی چمران برای دشمن اسطوره میشود!ساحت چمران ساحت دیداربینی است اما باید اهل این ساحت باشی وگرنه چمران را خنثی وبیتفاوت ومحافظه کار میبینی درحالیکه چمران درساحت دیدار سیرمیکند وما!?

 

زدیدارت نپوشیدست دیدار -ببین دیداراگردیدارداری

زلیخاکردبعدازره نشینی/هوای دولت دیداربینی

 

مخلص کلام اینکه این نگرش عرفانی واین درک زیباشناسانه ازعالم ومواردی که ذکرشد درسینمای حاتمی کیا حضوردارد اما شدت وحدت وحدودوصغورش فرق دارد.سینمای حاتمی کیا مشحون از استعاره ونماداست.اوحتی درانتخاب بازیگران هم ظرافت دارد تا سینمایش به دل بنشیندو درفیلمش بدمد.شهیداوینی به راستی اوراققنوس سینمای جهان نامید.سینمایی که تکنیک است اما درتصرف ابراهیم.ابراهیم حاتمی کیا ابراهیم گونه اتش سینمای جهان رابرای ما گلستان میکند.به واسطه بزرگ بودن تفسیرگرایی وجود دارد. اوحکایتگراست مثل مولانا که داستان رومیان وچینیان را حکایت کرد.ومانند خود مولانا درساحت هنر رحمانی و ایمانی سکنی گزیده وبه سکینه رسیده.سینمای هالیوود وسینمای حاتمی کیاهردو بوی خون میدهد.امااین کجا وان کجا.سینمااکنون سالهاست بوی خون میدهد. امااین کجاوان کجا!?

 

شعروسینمابه تعبیردکترمحمدمددپوردرکتاب دین وسینما به نحوی شبیه هم انداماباامکانات خاص خود.شعرسینمای درون است وسینماشعربیرون.ماهیت ماشعربوده وماهیت غرب اکنون سینما.وبه تعبیرشهیداوینی غرب خودرادرسینمالو داده است سینمای هالیوود باوجود توجه به سینمای مفهومی وحتی اخرالزمانی ماهیتی جزغفلت ندارد چراکه هدف سینماسرگرمی ولذت شده که سکس وخشونت پیوندی ناگسستنی دارد.

 

واین سو ابراهیم ما بانگاه شاعرانه وشهودی....سینمای هردوی ما بوی خون میدهد.سیمای ابراهیم بوی شهادت چراکه او درجوار اوینی دیدوشنیدوتجربه کرد که "درعالم رازی هست که جز به بهای خون فاش نمیشود"واین بهارا ابراهیم حتی درعالم سینماحفظ کرده وبه ان پایبنداست چراکه سینمای حاتمی کیا خودحاتمی کیاست چنانکه سینمای هالیوود نیز عالم خودانان است که شهیداوینی به ظرافت دریافته بود غربیهاخودرادرسینمالوداده اند.باردیگر بااین پرسش مواجه میشویم.سینما سالهابوی خون میدهد وسینمای هالیوود باحاتمی کیا فرقی نمیکند!اما!این کجا وان کجا!?درپایان ابیاتی ازنی نامه مثنوی وداستان رومیان وچینیان به خوانندگان محترم به عنوان حسن ختام تقدیم میشود:

 

چینیان گفتند ما نقاش‌تر

 

رومیان گفتند ما را کر و فر

 

گفت سلطان امتحان خواهم درین

 

کز شماها کیست در دعوی گزین

 

اهل چین و روم چون حاضر شدند

 

رومیان در علم واقف‌تر بدند

 

چینیان گفتند یک خانه به ما

 

خاص بسپارید و یک آن شما

 

بود دو خانه مقابل در بدر

 

زان یکی چینی ستد رومی دگر

 

چینیان صد رنگ از شه خواستند

 

پس خزینه باز کرد آن ارجمند

 

هر صباحی از خزینه رنگها

 

چینیان را راتبه بود از عطا

 

رومیان گفتند نه نقش و نه رنگ

 

در خور آید کار را جز دفع زنگ

 

در فرو بستند و صیقل می‌زدند

 

همچو گردون ساده و صافی شد

 

 

از دو صد رنگی به بی‌رنگی رهیست

 

رنگ چون ابرست و بی‌رنگی مهیست

 

هرچه اندر ابر ضو بینی و تاب

 

آن ز اختر دان و ماه و آفتاب

 

چینیان چون از عمل فارغ شدند

 

از پی شادی دهلها می‌زدند

 

شه در آمد دید آنجا نقشها

 

می‌ربود آن عقل را و فهم را

 

بعد از آن آمد به سوی رومیان

 

پرده را بالا کشیدند از میان

 

عکس آن تصویر و آن کردارها

 

زد برین صافی شده دیوارها

 

هر چه آنجا دید اینجا به نمود

 

دیده را از دیده‌خانه می‌ربود

 

رومیان آن صوفیانند ای پدر

 

بی ز تکرار و کتاب و بی هنر

 

لیک صیقل کرده‌اند آن سینه‌ها

 

پاک از آز و حرص و بخل و کینه‌ها

 

آن صفای آینه وصف دلست

 

صورت بی منتها را قابلست

 

صورت بی‌صورت بی حد غیب

 

ز آینهٔ دل تافت بر موسی ز جیب

 

گرچه آن صورت نگنجد در فلک

 

نه بعرش و فرش و دریا و سمک

 

زانک محدودست و معدودست آن

 

آینهٔ دل را نباشد حد بدان

 

عقل اینجا ساکت آمد یا مضل

 

زانک دل یا اوست یا خود اوست دل

 

عکس هر نقشی نتابد تا ابد

 

جز ز دل هم با عدد هم بی عدد

 

تا ابد هر نقش نو کاید برو

 

می‌نماید بی حجابی اندرو

 

اهل صیقل رسته‌اند از بوی و رنگ

 

هر دمی بینند خوبی بی درنگ

 

نقش و قشر علم را بگذاشتند

 

رایت عین الیقین افراشتند

 

رفت فکر و روشنایی یافتند

 

نحر و بحر آشنایی یافتند

 

مرگ کین جمله ازو در وحشتند

 

می‌کنند این قوم بر وی ریش‌خند

 

کس نیابد بر دل ایشان ظفر

 

بر صدف آید ضرر نه بر گهر

 

گرچه نحو و فقه را بگذاشتند

 

لیک محو فقر را بر داشتند

 

تا نقوش هشت جنت تافتست

 

لوح دلشان را پذیرا یافتست

 

برترند از عرش و کرسی و خلا

 

 

 

 

سینمای انقلاب اسلامی ازآوینی تاحاتمی کیا

 

 

ساکنان مقعد صدق خدا.....   نویسندگان:حسین پایین محلی،حمیدفرشیدنیا

 

سینمای انقلاب اسلامی ازآوینی تاحاتمی کیا

 

 


ارسال نظر

اطلاعات
برای ارسال نظر، باید در سایت عضو شوید.