حدیث روز :
امام علی(ع) می فرماید : اگر نفس خود را به کاری مشغول نکنی او تو را مشغول می کند.


» » جلال آل احمد،عبوررازغربزدگی به توبه روشنفکری

 

 

جلال آل احمد،عبوررازغربزدگی به توبه روشنفکری

 

 

تاریخ معاصرایران مشحون است ازنویسندگان ومترجمان ومتفکران.شخصیتهای تاثیرگذاری که هریک به نحوی در تاریخ سرزمین ما نقطه های عطفی را ثبت کرده اند.شخصیتهایی که بعضادریک یاچندزمینه فعال بودند.اما دربین خیل عظیمی ازمترجمان میتوان به چندنفراشاره کرد که سلوکی متفاوت راطی کرده اند و سالها برتاریخ ودرفرهنگ ما تاثیرگذاربوده اند وبه نحوی میتوان انان را بخشی ازهویت فرهنگی وفرهنگ هویتی مان قلمداد کرد.

...

جلال آل احمد،عبوررازغربزدگی به توبه روشنفکری

 

تاریخ معاصرایران مشحون است ازنویسندگان ومترجمان ومتفکران.شخصیتهای تاثیرگذاری که هریک به نحوی در تاریخ سرزمین ما نقطه های عطفی را ثبت کرده اند.شخصیتهایی که بعضادریک یاچندزمینه فعال بودند.اما دربین خیل عظیمی ازمترجمان میتوان به چندنفراشاره کرد که سلوکی متفاوت راطی کرده اند و سالها برتاریخ ودرفرهنگ ما تاثیرگذاربوده اند وبه نحوی میتوان انان را بخشی ازهویت فرهنگی وفرهنگ هویتی مان قلمداد کرد.

چراکه ازسویی دامنه تاثیرانان درحوزه های مختلف به انحای گوناگون وغیرقابل انکاری بوده وازسویی فرازونشیب زندگی انان به نحوی بوده که به ما خوداگاهی تاریخی ویا بازگشت به خویشتن راتذکر داده است.از چنین شخصیتهایی میتوان به استادسیداحمدفردید(ره)،مرحوم شریعتی،شهید مطهری وزنده یاد جلال آل احمد اشاره کرد.اگر گفتمان فردید را وحضورتاریخی اورا در دهه بیست،سی وحتی چهل به عنوان گفتمان غالب تصور کنیم ومرحوم شریعتی ومطهری رادردهه پنجاه ،بیشک دهه چهل دهه جلال است.همچنان که دهه شصت دهه روشنفکران دینی چون داوری وسروش است والبته نباید از حضور کسانی چون محمدجوادلاریجانی وحوزویهایی چون ایت ا...سبحانی،مصباح،جوادی آملی وبرخی متفکران دینی دیگر دردهه شصت وهفتادغفلت کرد.

پیشتر درنوشتاردیگر از ریشه های روشنفکری درایران گفته شده وبه تفاوت بین نسلهای روشنفکری که به نوعی صیرورت داشته نیز اشارتهایی شده.چنانکه نسل اول دین ستیز وغرب پرست بودند ونسل دوم چون شادمان وفردید انتقادی ونسل سوم وچهارم چون جلال وشریعتی که به نحوی از تکامل خودآگاهی تاریخی پس ازغرب زدگی دست یافتنداگرچه رگه هایی ازالتقاط وغربزدگی دراندیشه وزندگی انان قابل مشاهده است.

نگارنده سالهاست که درتاریخ روشنفکری معاصرایران تامل کرده و ازحیث گفتمانی به بررسی تاریخی ،تحلیلی ،ماهیتی وتاثیرات ان پرداخته اما اذعان دارد که درباب جلال کوتاهی کرده لذاوجیزه مذکور ادای دینی است به شخصیت تاریخی جلال. که به تعبیر حضرت آیت ا...خامنه ای رهبری معظم انقلاب جلال مظهر فصل توبه روشنفکری است .بدون تردید جلال راباید  حر گونه دید که پس از طی فرازوفرودهاوکسب تجربه معنوی ورویارویی باحقیقت وغسل معنوی به خوداگاهی تاریخی رسیدندو روایتگر غربزدگی شدند ودرادامه انها شریعتی ها

مارابه بازگشت به خویشتن دعوت کردند وباحضور تاریخی امام خمینی(ره) یک خوداگاهی تاریخی جمعی وبازگشت به خویشتن تاریخی منجربه انقلاب دینی شد وازپس ان احسان طبری ها که به دامن تاریخ خود بازگشتند.

امروز اگرچه بخشی از روشنفکران بی توجه به تجربه تاریخی غرب وما ودرکل بشر نسبت به مدرنیته وایدئولوژی های برخواسته از بسترتاریخی غرب وغربزدگی دریک غفلت تاریخی به سرمیبرند اما بسیاری از متفکرین ما چون فردید،مطهری،شریعتی وجلال بیدارند وبه نقد غربزدگی و غرب و بررسی وضعیت تاریخی مان میپردازندواین خود پنجره ای است روبه افق اینده که منجربه بیداری بسیاری درغرب وحرکت به سمت فطرت شده است.چنانکه متفکراتی چون ادواردو انیلی،کربن،یحیی بونو

....وبسیاری به سمت این تمدن اینده امدند .بااین مقدمه واذعان به کوتاهی به شناخت جلال وپرداختن به ان به معرفی،تحلیل وبررسی بازتاب اندیشه جلال و نقش تاریخی وی درحد بضاعت خواهیم پرداخت.

 

نگارنده وقتی برای اولین بارسالهاپیش مجموعه مقالاتی ازجلال رامطالعه میکرد گاهی نفسش حبس میشد!واینطوراستنباط میکردکه گویاباکسی دارد راه می رود واو یکسره حرف میزند.سالهابعد هنگام مطالعه کتاب مدیرمدرسه نیز حالتی مشابه به نگارنده دست داد.زبانی تندوتیز،گزنده،دقیق،شفاف،عریان،عینی،تصویرگرا،جملات کوتاه وگاه محاوره ای وجابه جاشده که برخی کلمات یاازقلم عمداافتاده اند ویابه نوعی درجملات به کارمیروند که خواننده راهل میدهد.زبان جلال خاص اوست که نوعی ابتکار (نثرشلاقی)به حساب می امد وخیلی ازجوانان وعلاقه مندان به خود ورشنفکران واهل قلم رابه نوعی ازخود متاثرساخت.گاهی وقتهاتصور میشود سریال لوک خوش شانس ونامه نگاری اورا (نثرتلگرافی)گوش میدهی.چندی پیش که بخش هایی ازکتاب دیدوبازدید جلال رابرای همسرم درباب حمام زنانه میخواندم همسرحقیرسخت شگفت زده شده بود!به تناسب این زبان ساختارشکنانه دایره اندیشه و حوزه فکری جلال نیز بزرگ وعمیق بود.جلال برحسب علاقه،توانایی ذهنی،استعداد،و رسالت تاریخی در حوزه های گوناگونی دست به قلم برده بود و به نوعی دربخش های مختلف فرهنگ واندیشه حضورتاریخی یافته بود:ازداستان تاسفرنامه نویسی-داخلی وفرنگ-ترجمه،منتقدادبی،مقاله های فکری واجتماعی.به همین دلیل آثارجلال هم زیادهستند وهم متنوع وبرای انواع مخاطب وذائقه وجود دارد.این تنوع وعمق ودقت درآثارواندیشه جلال راباید درزندگی شورمندانه وفرازونشیب زندگی پربار وکیفی-باوجود سن کم-او جست.

 

زبان جلال  تنهامختص نوشته های او نبود بلکه او ذاتا یک حقیقت طلب بود که جنون بهلولی داشت واین سلوک ازاو مثل

طیب رضایی وحر ساخت که پس از تجربه غربزدگی به دامن فرهنگ خود بازگشت.جلال نیز چون شاملو واحسان طبری مدتی به عضویت حزب توده درامد اما نهایتا غسل تعمید کرد وبعدازتجربه غربزدگی وتواب شدن روایتگر غربزدگی شد. آثاری چون درخدمت وخیانت روشنفکران،غربزدگی،خسی درمیقات....روایتگر روشنگری روشنفکری متعهدانه اوست که با استقبال امام (ره)هم روبروگردید.جلال بانگارش این آثار سهم بزرگی درروشنگری تاریخی وتبیبن ماهییت روشنفکری غربگرا وغربزده دارد ودرحقیقت این اثار ادای دینی بود به جامعه خود.جلال درغربزدگی گفت که سایه سنگین غرب وغربزده ها تاکجاوچگونه ریشه دوانده.جلال بااین اثر وجه اجتماعی وتاریخی گفتمان "غربزدگی"استادفردید راتبیین وبسط داد اگر چه این کتاب به بعد گفتمان فلسفی چندان که باید نپرداخت.

جلال ریشه های این غربزدگی رابه خوبی بیان کرده وبرخلاف عده ای که شیخ شهید رامتهم به طرفداری ازاستبداد کردند گفت:"ازان روز (روزاعدام شیخ فضل ا..نوری)بودکه نقش غربزدگی را همچون داغی برپیشانی مازدند ومن نعش ان بزرگواررابرسردار همچون پرچمی میدانم که به علامت استیلای غربزدگی پس ازدویست سال کشمکش بربام سرای این مملکت افراشته شد."

این دفاع اوازروحانیت بیدار ونقد غربزدگی تنهابه گذشته بسنده نمیشود بلکه در کتاب "خدمت وخیانت روشنفکران"نیز سکوت وحضور روشنفکران در کافه ها بحثهای تیوریک انهارامورد اماج نقدخودقرارمیدهددرزمانی که کودتای 28مرداد32رخ میدهد انها درتعطیلات تاریخی به سرمیبرند.جلال درادامه این راه به امام نامه میزند وازاتحاد روشنفکران متعهد وروحانیت بیدار دربرابر استبداد واستعمار دفاع میکند که بااستقبال امام(ره)مواجه میشود.جلال حتی ان زمان که درعضویت حزب توده بود درجلسات تفسیر ایت ا...طالقاتی شرکت میکرد واینگونه ارتباط خود باروحانیت راحفظ و به نحوی پایبندی خود به اصل ریشه های فرهنگی رااعلام میکرد.

بااین وجود جلال تصویرسیاهی ازجامعه غربزده واستبداد زده ارایه میکند که هرنوع برون رفتی رابه واسطه غلبه مواردمذکور غیرقابل تصورمیبیند درحالیکه شریعتی ازانقلاب استقبال میکند.دراینجاجادارد به نقش جلال در اشناسازی جامعه ایرانی با نویسندگان غربی ومتفکران معاصر چون سارتر،داستایوسکی،کامو،ژید وبرخی چهره های ادبی وتاثیرگذارغربی اشاره کرد که جلال در این تعامل فرهنگی واشنایی دانشجویان وروشنفکران واهل قلم نقش به سزایی داشته والبته خود از همدلی وهمکاری و همراهی همسرش سیمین دانشور-نویسنده کتاب سووشون-یاد میکند.همانطور که عنوان شد جلال چهره سیاهی ازوضعیت تاریخی ارایه میکند چراکه بروز هرنوع جنبش اجتماعی وانقلاب رادرمقابل حکومت غربزده واستبدگرایی که باحمایت امپریالیزم هم برخورداراست باسرکوبی میبیند بااینحال دروقایع سیاسی،اجتماعی فعال است وحضوری مثال زدنی داشت چنانکه درواقعه28مرداد 32مدافع نهضت ملی بود ودرواقعه مرگ صمدبهرنگی نیز فعالانه درصدد روشنگری بود اما چنانکه خود نیز درکتاب مدیرمدرسه گفته بود انگار کاری نمیتوانست ازپیش ببرد وبه تعبیربرادرش شمس به سرنوشت مبهم کسانی چون صمدبهرنگی،تختی،شریعتی وبسیاری از  هم نسلان وهم اندیشانی مبتلاشد که مخالف استبداد مدرن غربزده پهلوی بودند وهریک به نحوی ازخودآگاهی تاریخی وبازگشت به خویشتن گفتند.

آنچه ما ازروشنفکران متعهدی چون فردید(ره) ،جلال،شریعتی،آوینی و... می اموزیم این است که میتوان به تعامل بین سنت ومدرنیته قایل بود ودرعین پاسداشت فرهنگ خودی به نقدسازنده برخی مولفه های ناسازگار تاریخیت خود پرداخت همچنانکه نباید از ماهیت ناهمخوان برخی مولفه های نظری مدرنیته و محصولات ان بافرهنگ خودی غافل شد.

ودرعین گفتگو بادیگری باید نگاه هویتی راحفظ کرد وازنقدهانهراسید وبه بازتولید فرهنگ پرداخت درغیراین صورت جامعه به تعبیرجلال به سمت خریت می رود ودرجامعه ای که خران آن زیاد شد طبیعتا خرسوارهم پیداخواهد شد.


ارسال نظر

اطلاعات
برای ارسال نظر، باید در سایت عضو شوید.