حدیث روز :
امام صادق(ع) می فرماید : محبوب ترین برادران نزد من کسی است که عیب های مرا به من هدیه دهد.


» » تفکر ناخودآگاه گرا؛ مسکن موقت روح انسان

 

 

در تفکر جذب اندیش، انرژی کیهانی جایگزین خدا به عنوان ابزار موفقیت معرفی می شود در حالیکه در تفکر ناخودآگاه گرا، کامپیوتری اسرارآمیز به مخاطبین معرفی می شود که با برنامه ریزی آن میتوان با انرژی کیهانی ارتباط مستقیم برقرار ساخت.

 

...

 

در مقاله پیشین، به سرحلقه های اصلی انرژی گرایی و فرضیه جذب پرداختیم. طیفی از نویسندگان و سخنرانانی که روش کامیابی، موفقیت، ثروتمند شدن، شادی، آرامش و در کل سبک زندگی را در تبادل انرژی با کائنات و تاثیر افکار بر امور خارج از وجود انسان و نیز نقد این آموزه ها پرداختیم.


در این سلسله مقالات ، پیش از آنکه به بررسی اهداف ترویج تفکر موفقیت کاذب در جامعه اسلامی ایران بپردازیم  لازمست نخست ، متداولترین شیوه های این تفکر تهاجمی غربی را مورد واکاوی قرار دهیم، آشنایی  و تسلط بر انواع گوناگون این تفکر رایج ما را در آسیب شناسی  و نحله شناسی این معضل اجتماعی به خوبی یاری رسانی خواهد کرد.

اما نسخه نویسی برای موفقیت و کامیابی، منحصر در چهره های جذب اندیش! نیست. دسته دیگری از کتابها و آثار این حوزه، با رویکردی روان شناسانه که مرکز ثقل آن "کنترل ضمیر ناخودآگاه" است، به میدان آمده اند و تالیفات و ترجمه های بسیاری با این رویکرد هم در عرصه نشر و تبلیغ خارجی و هم داخلی به وجود آمده است. در این مجال ، سعی بر نقد نوع دیگری از آن آن موسوم به "تفکر ناخودآگاه گرا" داریم.

تفاوت این دسته از چهره ها با مروجان تئوری جذب آن است که تلاش می کنند مبنایی علمی برای توصیه های خود و منطقی علمی برای تحقق رویاها و تخیلات فراهم کنند، حال آنکه تئوری جذب هیچ مبنا و بنیان علمی تائید شده و محکمی نداشت.

این دسته، خمیره مایه اصلی باز تاب افکار مثبت در سلامت جسم و روح را در "ضمیر ناخودآگاه" جستجو و تعریف می کنند. مبنای این تفکر، باور به وجود لایه های نهان در وجود انسان و تقسیم بندی ذهن انسان به دو بخش خودآگاه و ناخودآگاه است. روان خودآگاه را مربوط به قسمتهایی از روان می دانند که انسان آن را در خود احساس می‌کند و از وجود آن آگاه است مانند شناخت‌های حسی و تعقلی. مثلا صور و مفاهیم علمی که در حافظه بایگانی کرده و در مواقع خاص تداعی و یادآوری می‌شوند؛ همگی جزء روان خود آگاه است. تنها در مواقعی که نفس انسان از سیطره قوای ادراکی ظاهری و روان خودآگاه، آزاد می‌گردد، بعد ناخودآگاه روان شروع به فعالیت کرده و آثار خود را نمایان می‌سازد.

با این مبنا (درست یا غلط)، برخی نویسندگان و سخنرانانی که تحت عنوان "سخنرانان انگیزشی" شناخته می شوند، درصدد برآمده اند راه موفقیت و تاثیرگذاری انسان را تمرکز و برنامه ریزی برای بخش ناخودآگاه ذهن معرفی کنند. فشرده آموزه های این اشخاص برای طرز تربیت و هدایت ضمیر ناخودآگاه نیز در "تصویرسازی ذهنی" خلاصه می شود، یعنی توجه لحظه به لحظه انسان نسبت به خود، "خیال پروری"، "تجسم" و "تلقین".

آنها بر این عقیده اند که ثروتمندترین و موفق‌ترین انسان‌ها کسانی هستند که بیشتر و بهتر از بقیه توانسته‌اند در ذهن خود خیال‌پروری مثبت بکنند. تخیل، فکر، امید، آرزو، خواسته، اشتیاق سوزان به‌علاوه ایمان به موفقیت و اقدام مساوی است با رسیدن به هدف. کسانی که فکر می‌کنند همه چیز برای آنها درست انجام می‌شود، هیچ‌گاه به موانع و مشکلات زندگی نمی‌اندیشند، به طور معمول، داستان‌های خوشحال کننده تعریف می‌کنند، به خاطرات خوب زندگی خود می‌اندیشند و آنها را برای دیگران تعریف می‌کنند و خیال‌پردازی‌های زیبایی از آینده خود می‌کنند.

علاوه بر برخی سرحلقه های ایده جذب همچون آنتونی رابینز و برایان تریسی، ماکسول والتز را می توان معروفترین مروج این طرز فکر در خارج از کشور و علیرضا آزمندیان، دکتر احمد حلت و امیرحسین مظاهری مؤسس مؤسسه ثروت‌آفرینان را می توان سخنگویان و پیروان داخلی این جریان به حساب آورد.

 
                                                                                    ماکسول مالتز  (Maxwell Maltz)

ماکسول مالتز یک جراح زیبایی است که کتاب پرفروش او "روان شناسی تصویر ذهنی (سایکوسیبرنتیک یا علم کنترل ذهن)" تبلیغگر این شیوه کامیابی است. او پس از نوشتن این کتاب، همچون سرحلقه های فرضیه جذب، به یک سخنران تبدیل شد و به مدت دو دهه (دهه 60 و اوایل دهه 70م) به تبلیغ افکار خود و جذب مخاطبینی پرداخت.

کتاب دارای نثری بدون تکلف و همه فهم است که در سرتاسر آن، درصدد القای روحیه‌ کار و خوش بینی به خواننده است و از اینجا و آنجا از زبان مشاهیر سفارش می‌کند که هدف داشته باشند و برای رسیدن به آن بکوشند و... و قصه و خاطره می‌گوید. عصاره روشهای کتاب او برای تربیت ضمیر ناخودآگاه، تجسم و خیالپردازی مثبت است.

نقد و بررسی:

1. اگرچه تفکر ناخودآگاه گرا که وجهه ای آکادمیک تر از جذب اندیش دارد، منطبق بر تفکر جذب اندیش، مسیر واحدی را منتهی به موفقیت پیش روی مخاطبین قرار می دهد. در تفکر جذب اندیش، انرژی کیهانی جایگزین خدا به عنوان ابزار موفقیت معرفی می شود در حالیکه در تفکر ناخودآگاه گرا، کامپیوتری اسرارآمیز به مخاطبین معرفی می شود که با برنامه ریزی آن میتوان با انرژی کیهانی و هوش نامحدود جهانی ارتباط مستقیم برقرار ساخت و از طریق این تماس به موفقیت های گوناگون (وازجمله مالی) دست یافت. در واقع تفکر جذب اندیش، راهکاری کلی نگر تر پیش روی مخاطبین قرار می دهد درحالیکه تفکر ناخودآگاه گرا مبتنی است بر  ارائه ابزار و تمارین عملی تر برای دستیابی به آنچه آنرا هوش نامحدود جهان معرفی می کنند .

مدلی که تفکر ناخودآگاه گرا ترسیم می کند بر این پایه استوار است که  با تقسیم بندی روح انسان ( شاید مناسبتر باشد بگوییم روان) به دو بخش خودآگاه و ناخودآگاه، آنچه هر انسان با حواس پنجگانه قادر به انجام آن است را محصور در حیطه وظایف بخش خودآگاه روح موسوم به "ضمیرخودآگاه" دانسته و بخش دست نیافتنی روح را ضمیرناخودآگاه معرفی می کند و آنرا ابر کامپیوتری قابل برنامه ریزی می داند که  تنها راه ارتباط با انرژی جهانی و هوشمندی نامحدود کیهانی و تضمین کننده موفقیت فردی، تماس و دسترسی به این ابرکامپیوتر مستقر درون روح انسان است. در تفکر ناخودآگاه گرا، راه های دسترسی به این ابرکامپیوتر و کنترل و  برنامه ریزی دقیق آن توسط انسان  به منظورگشودن درهای بسته موفقیت ترویج و تعلیم داده می شود.

چنان که گفته شد، روش و تکنیک اصلی مبلغان ایده تربیت ضمیر ناخودآگاه، تجسم و تلقین است. تبدیل خیال به واقعیت با تمرین، تجسم، القا و تلقین. اگرچه برنامه ریزی بر ضمیر ناخودآگاه به تنهایی قادر به تغییر محیط بیرون از ذهن نیست، اما این به معنای عدم تاثیر قدرت تلقین بر رفتارها و افکار خود شخص نیست. چنان که شخص قادر است با تغییر نیات و افکار درونی خود، بر رفتار و شیوه تعامل خود با اطرافیان تاثیرگذار باشد.

اما اینکه تنها با قدرت تخیل و تلقین می توان به هر خواسته و مطلوبی دست یافت، اغراق و موضوعی قابل بحث است. به عنوان نمونه نسخه این سخنرانان برای جوانی که خواهان و طالب معشوقی بی توجه و بی احساس در اطراف خود است، این است که با استفاده از قانون جذب و خیال پروری در ضمیر ناخودآگاه، با تمرکز دائم بر موضوع، تجسم هم مصاحبتی با او و فکر مثبت می توان بر ذهن و فکر وی تاثیر گذاشت و به ازدواج دلخواه دست یافت. حال آنکه، هیچ تضمین و موید علمی و منطقی برای کارآمدی و اثربخشی این شیوه وجود ندارد.

 بدیهی است اثر چنین روشی، نه تخیل مثبت که نوعی توهم است که در صورت عدم موفقیت، به دلسردی، ناامیدی هر چه بیشتر و افسردگی فرد منجر خواهد شد و نتیجه ای جز فرسایش ذهنی و فکری و روحی او در برنخواهد داشت.

این موضوع زمانی اهمیت بیشتری می یابد که بدانیم اغلب مخاطبین، مشتری ها و مراجعین آثار و آرای حوزه روان درمانی، قشری است که به دنبال درمان سرخوردگی های مفرط و مشکلات مادی و روانی خود و بالطبع یک قشر آسیب پذیر و شکننده هستند. طبیعی است خیل عظیمی از کتابها، سخنرانی ها، مجلات و مقالاتی با عنوان "چگونه یک شبه پولدار شوید"؛ "چگونه خوشبخت شویم" و.. برای این قشر جذاب و شیرین خواهد بود. غافل از آنکه، این نسخه ها تنها گفته هایی مشتری پسند و استامینوفن هایی موقت (اگر نگوئیم مخدرهایی خطرناک) برای فراموشی و گذار از درد و مشکل است، نه راه حل درازمدت و درمان قطعی بیماری و نارسایی.

2. مبنای غلطی که وجه اشتراک این ایده با ایده جذب و سایر نسخه های کامیابی غیرالهی است، انسان محوری مطلق آن است. مرکز قرار دادن انسان، جسم او، روان او و محوربندی عالم بر این اساس، بازتابی از اومانیسم رسوخ یافته در ذهن و روان جامعه و نخبگان غربی است. این نقطه، نخستین حد تمایز الگوهای سعادت سکولار با نسخه سعادت دینی و اسلامی است. در نقشه راه سعادت الهی، محور عالم نه انسان، که خدا و خالق هستی است و انسان تنها در ارتباط با او می تواند به کمال، اثرگذاری بر دنیای پیرامونش، و سعادت و آرامش برسد  و نه با تکیه صرف بر خود. اسلام، خودسازی و تمرین های روحی را نه یک غایت که یک وسیله و طریق برای خداشناسی و ارتباط با خالق هستی به رسمیت می شناسد. نه گسسته شدن از خالق و محور اصلی عالم.

از همین رو، نسخه پیشنهادی اسلام و ادیان الهی برای سعادت بشر، ارتباط هر چه بیشتر و قوی تر با مبدا و منشا هستی یعنی پروردگار عالم است. (آنچه تحت عنوان توکل، توسل، استعانت و تفویض در ادبیات دینی مطرح می شود) و نه ارتباط با ذهن و روان خود و گسستن از منشا اصلی آفرینش و کانون آرامش.

3. علیرغم مدعای سخنگویان ایرانی این تفکر، در مطابق بودن این اندیشه ها با آموزه های اسلامی، در آرا و افکار و سخنرانی های آنان، ثروت یک ارزش ماهوی و ماهیت اصالی دارد. کانون اصلی تبلیغات بسیاری از آموزه های این چهره ها، بر موفقیت های مادی، روش های پولدار شدن و ثروت اندوزی و.. به عنوان تعریف سعادت و کامیابی، قرار دارد. به گونه ای که چنین تصور می شود که "سود" و "لذت"، پول و بهره وری مادی، نقش غایی و هدف اصلی مخاطب و در حقیقت مشتری این آثار است و باید باشد. دقیقا با همین نگاه است که سخنرانان این جریان، نگاهی بازاری به موفقیت دارند و ثروتمندی و مکنت شخصی خود را شاهد مثالی بر درستی و کارآیی روش های خود ذکر می کنند و به تبلیغ مستقیم یا غیرمستقیم شرکت های هرمی می پردازند.

درست برخلاف آموزه های اسلامی که در آن ثروت اندوزی، هدف نیست، بلکه ثروت نقشی ابزاری برای رسیدن به اهداف متعالی دارد و آنچه بدان سفارش و مورد تاکید واقع شده، نه "اندوختن ثروت" که "تولیدکنندگی" است. سبک زندگی ای که اسلام مبلغ آن است، توصیه به "تلاش و تولید" تا آخرین توان و "مصرف" به حداقل میزان آن است. شیوه ای از زندگی که در آن جمع شدن مال، مصرف بیش از حد نیاز و اسراف مذموم است و توزیع ثروت (در قالب خمس، زکات، صدقات و...)، عدالت، و کم مصرفی مورد تاکید و مطلوب.

4. التقاط بین دو مفهوم"مثبت اندیشی" با "خوش بینی" از دیگر اشکالات مروجان این عرصه همچون مبلغان فرضیه جذب است. در اندیشگاه این چهره ها، انسانها به دو دسته تقسیم می شوند: یا منفی نگران یا مثبت نگران. منفی نگران کسانی هستند که مرتبا به تلخی ها، مشکلات و ناملایمات، خاطرات غمبار و... می اندیشند و مثبت نگران کسانی هستند که مرتبا به خاطرات خوش، خبرهای خوب، آینده موفق و .. می پردازند و هرگز به تلخی ها و مشکلات توجهی ندارند. دسته دوم، تیپ ایده آل و الگوی تبلیغی این جریان است.

جدا از تعارض این دسته بندی با آموزه های دینی، باید گفت، در حقیقت، آنچه این جریان، به آن نام "مثبت اندیشی" می نهد، نوعی بی خیالی، بی توجهی و بی تفاوتی نسبت به مشکلات و نارسایی هاست.  

مثبت اندیشی در حوزه دینی بیشتر با تعبیر خوش بینی شناخته می شود. چنانکه مسلمانان از سوء ظن و بدبینی، شوم نگرفتن و بدخواهی برای امور خود و دیگران منع شده اند. اما این خوش بینی به معنای ندیدن واقعیات، و فرورفتن در نوعی خلسه فکری و روحی نیست. نمی توان به بهانه مثبت اندیشی، کاستی ها و مشکلات خود و دیگران را سرپوش نهاد یا ندیده گرفت تا خودبه خود حل شوند، بلکه باید آنها را درست دید، برای هر یک راه چاره یافت و با سعه صدر و تکاپو آنها را برطرف کرد.

امید که با تبیین درست، به روز و کاربردی آموزه های قرآنی و دینی، بتوانیم جامعه جوان کشور را از درافتادن در نسخه های پراشکال و مسموم وارداتی، بی نیاز کنیم و از عواقب و آسیب های روحی و روانی و اجتماعی و سیاسی این آثار و آرا بر جامعه خود جلوگیری کنیم.

انتهای مقاله/


ارسال نظر

اطلاعات
برای ارسال نظر، باید در سایت عضو شوید.