به گزارش کاوش نیوز، عباس آخوندی، وزیر مستعفی راه و شهرسازی که این روزها عده ای با توجه به صحبت های آیت الله رئیسی مبنی بر محاکمه مدیران ناکارآمد و خسارت آفرین، به محاکمه او امیدوار شده اند در گفتگوی مفصلی با روزنامه اصلاح طلب شرق به مقوله «بحران سیاست ورزی» پرداخته است. آخوندی که بعد از استعفا از حضور در دولت سعی می کند از خود یک چهره فرهیخته و صاحب نظر به نمایش بگذارد، این بار هم گفتگوی خود را مملو از درشت گویی نموده است اما اندکی دقت در اظهارات او به خوبی نشان می دهد چیز جدیدی جز همان ترویج تئوری تسلیم نیست.
بخش های مهم اظهارات آخوندی را در ادامه خواهید خواند:
*وقتی من میگویم هویت ما برمبنای رواداری در سیاست داخلی است و مبادله حداکثری با کمترین مانع با همه جهان است، به این معنی است که نقشی که ما میپذیریم نباید منجر به حذف نقش دیگران شود و مسئولیتی که ما میپذیریم نباید در مزاحمت برای دیگران قرار گیرد. مسئولیت ما حذف دیگری نیست. یکزمانی ما مرکز مبادلات چهار سوی جهان در جاده ابریشم بودیم، نهتنها برای مبادلات مختلف فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی مانعی ایجاد نمیکردیم، بلکه مؤثر نیز بودهایم تا این مبادلات تسریع و تسهیل شوند. الان سیاست رایج چیست؟ عدم پذیرش نقشبری دیگری و ایجاد انواع هزینههای مختلف برای هرگونه مبادله؛ مبادلات فرهنگی هزینه دارد، مبادلات سیاسی هزینه دارد، مبادلات اقتصادی هزینه دارد، مبادلات اجتماعی هزینه دارد و... حال سؤال شما این است که چرا این اتفاقها رخ میدهند؟ به نظر من، برمیگردد به اختلال در هویت ایرانی. چون در اختلال هویت، اطمینان و اعتمادبهنفس را از ایرانی گرفته است.
*پیش از انقلاب هم دچار بحران هویت بودیم که منجر به انقلاب شد. اگر پیش از انقلاب بحران هویت نبود، دلیلی برای وقوع انقلاب وجود نداشت. ولی مشکل این است که بعد از انقلاب، در این40 سال، نهتنها بحران هویت مرتفع نشد که بر آن افزوده شد.
*با رجوع به مجموعه مبادلات اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ایران در منطقه و جهان و تغییر دائمی در شرکای تجاری و فرهنگی ایران و تأملی بر سهم حوزه تمدن ایرانی در این مبادلهها و قیاس آن با سهم خارج از حوزه تمدنی در این مبادلهها میبینیم که تقریبا سهم در حوزه تمدنی ما در برهههایی نزدیک به صفر بوده است. این کاملا بحران را نشان میدهد. در واقع افغانستان، پاکستان، آسیای میانه، شبهقاره هند و بخش عمدهای از خاورمیانه جزء حوزه تمدنی ایران است. روابط دانشگاهی و آکادمیک ما در این حوزه تمدنی حداقلی است، در حوزههای اقتصادی، سیاسی و امنیتی حداقلی است ولی ارتباطات ما خارج از این حوزه حداکثری است، با اینکه با خارج از حوزه تمدنی ارتباط و تعاملات ما حداکثری است، به آنها هم اعتماد نداریم چون اساسا اصل را بر رواداری و آزادی مبادله نمیدانیم. مبنا بر بیاعتمادی است و در عین بیاعتمادی، ارتباط داریم. من در پی سادهانگاری نیستم. ولی با تئوری توطئه هم نمیتوان با هیچکس ارتباط برقرار کرد. ما میبینیم که در اواخر قرن بیستم، نظم نوین جهانی بر شکلگیری همکاریهای منطقهای استوار شد و در واقع نهادهایی فراتر از دولت – ملتها ایجاد شدند. اتحادیه اروپا تشکیل میشود، 27 کشور عضو آن میشوند، نظم جدیدی ایجاد میکند که فراتر از دولت - ملت است. تشکیل اتحادیه «آسهآن» نوعی نظم دیگر ایجاد میکند، «مرکوسور» در آمریکای لاتین همینطور، «نفتا» در آمریکای شمالی همینطور نظم دیگری ایجاد میکنند و... ما با این اختلال هویتی که درگیر شدهایم، اساسا نمیدانیم با کجای جهان همکاری کنیم، اساسا با این نگاهی که ما به جهان داریم، امکان اینکه عضو هیچ همکاری منطقهای بشویم برایمان مقدور نیست! ما بهصورت اداری عضو «اکو» هستیم، در واقع عضو یکی از مردهترین سازمانهای بینالمللی منطقهای، با وجود این، آن کشوری که از اکو استفاده میکند و بهره میگیرد، ترکیه است نه ایران، درحالیکه ما از بنیانگذاران «اکو» بودهایم. همینطور در بحث عضویت در سازمان همکاری کشورهای اسلامی، ما در این سازمان در اقلیت هستیم، چون مناسباتمان را نمیتوانیم بر مبنای تسهیل در مبادله و رواداری تنظیم کنیم، وقتی این دو اصل را منتفی میکنیم، همین اتفاقات رخ میدهد.
*خداوند در قرآن میفرماید: إِنَّ اللّهَ لاَ یغَیرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یغَیرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ. حکیمی گفته بیربطترین انتظار این است که شما هیچ چیزی را عوض نکنید و بخواهید نتیجه متفاوتی بگیرید. این نابخردانهترین انتظار است که بدون تغییر در عوامل، انتظار تغییر داشته باشیم. میتوانیم سماجت و لجاجت کنیم؛ کمااینکه تا حالا هم همین کردهایم.
*در حدیثی از امام صادق(ع) داریم به این مضمون که اگر از غیر مسیر اصلی بروید، هر چقدر هم سرعت شما بیشتر شود، از مسیر دورتر میشوید. اینکه بگوییم حالا وقت این حرفها نیست و باید بعدا به آن بپردازیم مفهومش این است که بیشتر از مسیر اصلی دور خواهیم شد. اول باید مسیر و جهتگیری درست شود و بعد اقدامات کوتاهمدت اعمال شود. بنابراین تصور من این است که اگر چارچوب ساختاری در ایران اصلاح نشود، انتظار تغییر، انتظاری بسیار بیهوده است. من هم چیز عجیبی نمیگویم. میگویم ما ایرانی هستیم، به هویت اصلی خودمان برگردیم. هویت ملی ما هم عنصر ملی دارد، هم عنصر اسلامی و هم عنصر مدرن. مگر غیر از این است که باید روادار باشیم، پس واقعیت وجودی و حضور دیگران را بپذیریم. ایمان بیاوریم که نمیتوانیم دیگران را حذف کنیم. مبادلات با جهان را تسهیل کنیم.
*نتیجه عدم بهرهگیری از این رویکردها در رواداری و آزادی مبادله چه میشود؟ قیمتهای متصاعد روزانه ناشی از تورم در کشور را ملاحظه میکنید که بیسابقه است، چون تجارت و مبادله با جهان متوقف شده است. حجم دارایی مشخصی در ایران وجود دارد که مرتبا در حال فرسایش و کاستی است.
*مدیران ما میخواهند هیچیک از این عاملها را تغییر ندهند و نتیجه متفاوت بگیرند. خب، غیرممکن است. برای حل این معضل باید مسئله مبادلات با جهان را حل کنیم، تجارت با دنیا را حل کنیم، موضوع FATF و برجام را حل کنیم.
ارسال نظر