تجربه فتنه88 و عدم مسؤولیتپذیری اصلاحطلبان در برهههایی که دستشان از قدرت کوتاه شده است، بخوبی این واقعیت را ثابت کرده که این جریان هیچ خط قرمزی بالاتر از حضور در قدرت ندارد و هرگاه با شکست سیاسی از قدرت کنار گذاشته میشود، ابایی از در پیش گرفتن رویههای خلاف مصالح و منافع ملی ندارد
...به گزارش کاوش نیوز، رادیکالیسم سیاسی و همصدایی و همسویی با جریانات برانداز مهمترین استراتژی این روزهای اصلاحات برای زنده نگه داشتن خود در فضای سیاسی و جلوگیری از به فراموشی سپرده شدن کامل در فضای عمومی است. در این مسیر برخی چهرههای شناخته شده اصلاحطلب که سابقه اتخاذ مواضع ضدملی و حمله به اصول و منافع ملی را دارند، بیش از پیش مشغول میدانداری هستند. از سویی سکوت رضایتآمیز دیگر چهرههای اصلاحات در مقابل این مواضع نشان از همراهی کامل جریان غربگرا با این مشی و رویه دارد.
مصطفی تاجزاده روز جمعه به اتهام «اجتماع و تبانی جهت اقدام علیه امنیت کشور» بازداشت شد. انتشار این خبر در شرایطی بود که رویه جریان غربگرا در هفتههای اخیر به شکل واضحی تغییر کرده و برخی چهرههای شناخته شده اصلاحطلب نیز به شکل واضح و آشکاری سعی دارند با همصدایی حداکثری با جریانات ضدانقلاب و برانداز، به کالبد بیجان اصلاحات تنفس مصنوعی بدهند. چند هفته قبل بود که مصطفی تاجزاده در جریان یکی از گفتوگوهای مجازی با نمایندگان جریانات برانداز از وجود اهداف مشترک با این گروهها سخن گفته بود تا به شکل علنی کد همراهی و همصدایی با این ضدانقلاب خارجنشین به نیروهای همسو با خود را صادر کند.
این رویه در حالی است که تا یک سال پیش و روی کار بودن حسن روحانی چهرههایی مثل تاجزاده به دلیل نسبت جداییناپذیری که با وضعیت موجود داشتند، سعی میکردند که حداقل در ظاهر امر فاصله محسوسی میان خود و براندازان به وجود آورند. با این حال با روی کار آمدن دولت سیزدهم و در آستانه یک سالگی ریاستجمهوری سیدابراهیم رئیسی، فعالیت عمده اصلاحطلبان از موقعیت چراغ خاموش خارج شده و این جریان تلاش دارد با سامان بخشیدن به فضای تشکیلاتی و رسانهای خود، حداقلی از نفوذ اجتماعی و سیاسی را بازآفرینی کند. در همین چارچوب رفتار و گفتار اصلاحطلبان در ماههای اخیر به شکل مشهودی به سمت رادیکالیسم برنامهریزی شدهای رفته است که نمونه آن پیش از این نیز در بزنگاههایی که اصلاحطلبان با بحران محبوبیت مواجه میشدند، تجربه شده است.
* اصلاح طلبان: شهرت با بدنامی به مراتب بهتر از گمنامی و فراموش شدن
بلاموضوع شدن جریان اصلاحات همزمان با عیان شدن ناکارآمدی و بیبرنامه بودن دولت روحانی از سال 97 بود. جریانی که دائما با متهم کردن رقبا، خود را یگانه نماد مدیریت صحیح کشور برای نیل به توسعه میدانست، عملا کشور را به لبه پرتگاهی هدایت کرد که کمتر کسی انتظار آن را داشت.
در همین فضا جریان اصلاحات که حامی تمامقد روحانی و شعارها و چشماندازهای سیاسیاش بود، با عیان شدن ناکارآمدی روحانی، سقوط آزادی را در فضای افکار عمومی تجربه کرد. عملا همه گروهها و طبقات به این قضاوت جمعی رسیدند که اصلاحات بیش از هیاهوسالاری انتخاباتی و تکرار مواضع رسانهای جریانات ضدانقلاب هیچ آورده دیگری برای کشور ندارد. همین مساله باعث شد در 2 انتخابات مجلس یازدهم و دولت سیزدهم، اصلاحطلبان فضاحتبارترین شکست خود را تجربه کنند. کسب تنها 60 هزار رای توسط سرلیست اصلاحطلبان در تهران در انتخابات مجلس و رای 2 میلیونی در انتخابات ریاستجمهوری تنها نشاندهنده یک واقعیت بود و آن هم بلاموضوع شدن اصلاحات در فضای عمومی جامعه ایران. دیگر نه خبری از «تَکرار» بود و نه صدای این جریان در جامعه شنوندهای داشت. در چنین فضایی، یک سال بعد از سیزدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری، اصلاحطلبان «رادیکالیسم» را به عنوان تنها نسخه نجاتبخش خود برای زنده ماندن در سپهر سیاسی ایران پیدا کردهاند.
در همین زمینه «وطنامروز» هفته گذشته در تحلیلی با عنوان «بلاموضوعی سیاسی و استراتژی بدنامی» به چرایی و چگونگی این سیاست پرداخته و نوشته بود: «در روزهایی که دولت سیزدهم به پایان نخستین سال زمامداری خود بر امور اجرایی نزدیک میشود، چهرههای اصلاحطلب هر کدام در حد توان خود تلاش میکنند جبهه خود را از بلاموضوعی سیاسی خارج کرده و حداقل در قامت نمایندگان منتقد دولت سیزدهم در فضای عمومی برای خود جبهه و وجههای به دست آورند.
تکراریترین و البته قابل پیشبینیترین استراتژی اصلاحطلبان حرکت به سمت رادیکالیسم و اظهارات هنجارشکنانه برای قرار گرفتن در مرکز توجه افکار عمومی است. گویی اصلاحات بار دیگر به این جمعبندی رسیده که شهرت با بدنامی به مراتب بهتر از گمنامی و فراموش شدن در افکار عمومی است. اصلاحطلبان از سویی تلاش میکنند با اظهارات رادیکال موقعیت خود را از جایگاه متولیان و عاملان وضع موجود خارج کرده و در صورت امکان به عنوان بخشی از معترضان وضع موجود شناخته شوند و از سوی دیگر با احیای تشکیلات و انسجام نسبی تبدیل به رکنی اثربخش در معادلات سیاسی کشور شوند.
برای نمونه تقریبا تمام چهرههای اصلاحطلب فعال در شبکههای اجتماعی در خط واحدی در چند ماه گذشته با تکرار ادعای طرف آمریکایی سعی میکنند مقصر به سرانجام نرسیدن مذاکرات هستهای را پافشاری تیم مذاکرهکننده بر اخذ تضمین از طرف آمریکایی بخوانند. این موضع در شرایطی است که باتلاق فعلی پرونده هستهای ناشی از مسیری است که تفکر جریان غربگرا در سالهای گذشته پی گرفته بود».
با این چشمانداز، مشی و گفتار سیاسی مصطفی تاجزاده را که از قدیم به عنوان سمبل رادیکالیسم اصلاحات شناخته میشد میتوان به عنوان نقشه راهی برای زنده کردن جسم مرده اصلاحات در سایه همراهی و همسویی با جریانات برانداز دانست. بیشفعالی هفتههای اخیر وی و حساسیتزدایی از گفتوگو و همراهی با مواضع جریانات برانداز نیز بخوبی نشان از این امر دارد.
رفتار و گفتار جریان اصلاحات که در ماههای اخیر تمام اهتمام خود را به نزدیک شدن با جریانات برانداز معطوف کردهاند، در خوشبینانهترین حالت باید باعث توجه ویژهتر نهادهای امنیتی در رصد فعالیتهای جریان غربگرا و در صورت لزوم برخورد لازم با آنها شود. تجربه فتنه88 و عدم مسؤولیتپذیری اصلاحطلبان در برهههایی که دستشان از قدرت کوتاه شده است، بخوبی این واقعیت را ثابت کرده که این جریان هیچ خط قرمزی بالاتر از حضور در قدرت ندارد و هرگاه با شکست سیاسی از قدرت کنار گذاشته میشود، ابایی از در پیش گرفتن رویههای خلاف مصالح و منافع ملی ندارد. از همین رو پس از شکست در انتخابات ریاستجمهوری سال88 با طرح ادعای دروغین تقلب عملا تبدیل به بازوی روانی و سیاسی دشمن در کشور شد و چهرههای اصلاحطلب تبدیل به میهمان ثابت برنامههای ضدایرانی در تلویزیونهای خارج کشور شدند. بخش بزرگی از جریانات بدنام برانداز فعلی را بدنه فعال فتنه88 تشکیل میدهند.
با همصدایی کامل چهرههایی همچون مصطفی تاجزاده و فائزه هاشمی با جریان برانداز، دیگر چهرههای اصلاحطلب برای جلوگیری از همسرنوشتی با این طیف رادیکال باید مواضع روشنی نسبت به اصول، مصالح و منافع ملی داشته باشند. یقینا در شرایطی که فشار و توطئههای خارجی کمسابقهای، امنیت و ثبات کشور را نشانه رفته، مواجهه قضایی و قهری با جریانات همسو با برانداز ضرورتی انکارناپذیر است. در چنین فضایی دیگر جریانات برای اثبات حسننیت خود نسبت به منافع ملی باید از همراهی با این عناصر بدنام و معلومالحال خودداری کنند. اگر فرد یا جریانی مشی و موضعی شبیه براندازان داشته باشد، نمیتواند پرچم اصلاحطلبی و فعالیت در چارچوب قانون را به دست گیرد.
برای ارسال نظر، باید در سایت عضو شوید.
ارسال نظر