
کاوش نیوز-زهرا بهرامی؛ در دنیایی که زندگی میکنیم چه در ایران و یا در هر کجا از کره خاکی، انسانها در عین حال که به طور ذاتی «اجتماعی» هستند و با هم زندگی میکنند اما هر انسان باز هم ذاتا بایستی دارای یک محدودهای باشد از آن در روانشناسی به «استقلال فردی» یاد میشود. ویژگی که متاسفانه در دنیای امروز در حال نایابشدن است و افراد در هیاهوی با هم زندگیکردن و سیطره شبکههای اجتماعی در حال تبدیل شدن به «ربات» هستند.
بنابراین، استقلال یکی از نیازهای انسان است. همه انسانها به نوعی به دنبال استقلال یافتن هستند. به این معنی که شخص بتواند تصمیمگیری کند، شیوههای زندگی خویش را انتخاب کند، تجربه کند، مرتکب اشتباه شود و تبحر بیاموزد. استقلال یک امر مطلق نیست. اینگونه نیست که انسانها چنانچه به استقلال احتیاج دارند ديگر به وابستگی احتیاج ندارند. وابستگی هم یکی از نیازهای انسانهاست که زندگی جمعی ما را تأمین میکند. ما در بهترین شرایط استقلال، در عین حال وابستهایم. یعنی استقلال ما به وابستگیهایمان گره خورده است. به عبارت ديگر این دو مسئله در طرفین یک طیف قرار دارند و ما در میانه آن طیف هستیم. استقلال نیازی است که در همه آدمها وجود دارد و یک احتیاج مطلق نیست. انسان به دنبال استقلال می گردد و در عین حال در پی وابستگی نیز هست.
به طور مثال اگر میگوییم نوجوان تمایل به استقلال دارد، معنایش این نیست که به وابستگی به خانواده تمایل ندارد. وقتی تمایل به استقلال نوجوان نادیده گرفته میشود، در مواردی، وی برای رسیدن به استقلال ناگزیر است نیازش را به وابستگی به خانواده نادیده بگیرد و این سبب میشود که ارتباطش را با خانوادهاش قطع کند، از خیر کمکهای آنها بگذرد و احتیاج خویش به وابستگی، در رابطه با دوستانش جستجو کند.
درصورتی که بخواهیم ميزان استقلال و تکیه به خود را برای انجام کارها افزایش دهیم، نخست باید ببینیم علت وابسته بودن ما به افراد دیگر چیست و به چه دلیل در انتظار میمانیم تا آنها به ما بگویند چه کار باید بکنیم. یکی از دلیلهای این وابستگی امکان دارد مفهومی به نام« درماندگیِ آموخته شده» باشد. یا امکان دارد علت آن سردرگم بودن شما باشد، اینکه هنوز به طور دقیق نمیدانید باید چه کاری انجام دهید، شاید هم علت این مسئله این باشد که شما تبحر و تواناییهای کافی را برای انجام دادن کار ندارید.
از طرف ديگر امکان دارد رفتار روسای سازمان به گونهای باشد که وابستگی کارمندان را تقویت میکند، یا علت ديگر امکان دارد احتیاج به دریافت تایید از افراد دیگر یا اعتماد به نفس پایین شما باشد، که اجازه نمیدهد به صورت مستقل و بدون احتیاج به نظر افراد دیگر کارتان را پیش ببرید. در هر صورت به نظر من بهتر است اول علت این وابستگی را پیدا کنید، زیرا در این صورت سریعتر میتوانید برای این مشکل راهکار پیدا کنید و آن را رفع کنید.
از سوی دیگر، مستقل بودن، تصمیم گیری را به شدت آسان میکند؛ برای این که قبول میکنید تنها شخصی هستید که تحتتأثیر تصمیماتتان قرارمیگیرید، ولی چنانچه استقلال کمتر و وابستگی بیشتری به افراد دیگر برای حمایت عاطفی و مالی داشته باشید، تصمیمگیری برای شما جزء سختترین کارها میشود.
واقعیت این است که افراد کمتر مستقل، رغبت بیشتری به تکیه کردن بر دیگران دارند. علت چنين اقدامی میتواند این باشد که این افراد نمی خواهند مجبور باشند خودشان برای خودشان تصمیم بگیرند یا شجاعت آن را ندارند در زندگی خودشان با مشکلات به تنهایی رو به رو شوند بدون اینکه فردی کنار آنها باشد. داشتن چنين شخصیتی میتواند شما را به یک شخص نیازمند تبدیل کند.
همچنین، بیشتر استقلال یافتن به معنی داشتن آمادگی و آزادی بیشتر برای شناخت با اشخاص جدید و به دست آوردن تجربیات نو است. به این معنی که شما دیدی وسیعتر نسبت به امورات و رابطه به دست خواهید آورد که علت آن داشتن تجربیات و درک از جهان بیشتر به نسبت گذشته است. یکی از مهمترین علل موفقیت کارآفرینان هم کشف فرصتها است. برای این که آنها دیدگاه و دیدی وسیعتر پیدا کردند و میتوانند فرصتهایی را مشاهده کنند که قبلا کسی متوجه آنها نبوده است.
هر چقدر بیشتر مستقل باشید، عزت نفستان به همان نسبت افزایش پیدا خواهد کرد و ارزشگذاری به خودتان هم بیشتر میشود. برای اینکه شما هر چقدر تجربیات بیشتری به دست آورید، افق دید وسیعتری پیدا کنید، ارزش کلام بالاتری هم به دست خواهید آورد و از طرفی ديگر به هر ميزان استقلال مالی، عاطفی، شخصیتی، شغلی و اجتماعی به دست آورید، به همان نسبت دستاوردهایتان هم افزایش پیدا میکند که نسبت مستقیم با عزت نفس تان دارد در نتیجه عزت نفستان هم افزایش پیدا میکند.
برای ارسال نظر، باید در سایت عضو شوید.
ارسال نظر